هدف این نوشتار، تحلیل ونقد رویکرد ریزوماتیک براساس فلسفه اشراق است. روش این پژوهش، توصیفی ـ تحلیلی میباشد. مفهوم ریزوم، محور فلسفه دلوزاست. رویکرد ریزوماتیک به عنوان جریانی پساساختارگرا، بر مفاهیمی چون «شدن»، نفی فراروایتها، تفاوت، روابط افقی، اندیشه کوچگر، تکثرگرایی و قلمروزدایی تأکید دارد. اساس رویکرد اشراقی، حرکت از ظلمات و تاریکی به سمت نور و روشنایی میباشد. اشراق همواره شهود و مشاهده است. نتایج پژوهش نشان میدهد که رویکرد ریزومی، روابط افقی را جایگزین روابط عمودی میکند. در این حالت هیچ عنصری برتر از دیگری نیست. هردو رویکرد به دنبال این مسئلهاند که معرفت را به صورت امری درونی ارائه دهند و از ساختارهای رسمی و انعطافناپذیر انتقاد میکنند و عقل را ناکافی میدانند؛ ولی رویکرد ریزوماتیک با ردّ واقعیت کلان، عقل را که عامل شناسایی واقعیت خارجی است، غیرضروری میداند. رویکرد اشراقی، غایتگراست و رویکرد ریزوماتیک را به چالش میکشد.